تا به حال ماه بودی؟ نخل چطور؟
نمیدانم چقدر آب و هوای خوزستان را میشناسی؟
من هم قصد گفتن از وضعیت جوی ندارم.
فقط میخواهم بگویم دارم برای نوشتن این واژه ها، روبروی ماه آسمان و نخل همسایه عرق میریزم؛ که چه شود؟ نمیدانم!
ماه و نخل هر دو، دو نماد، دو سنبل در زندگی من اند.
ماه اسطوره ام در ایستادگی است! چرا؟
30 روز ماهت را، هر شب به دید زدن ماه اختصاص بده (کاری که من 365 روز هر سالم را به آن اختصاص میدهم).
اول نازک و لاغر است، با حجب و حیا، مثل یک تازه وارد در شغلی، که میخواهد خود را نشان دهد، ولی شرم رقابت با افراد قدیمی... .
کم کم رشد میکند، بزرگ میشود، کامل میشود، اما مغرور... هرگز!
باز میگردد.
دوباره کوچک میشود، آنقدر دنده عقب، تا محو شود!
چند شب صدایش در نمی آید، در خفا به حال خودش که دیگر ماه آسمانمان نیست، میگرید...
و بعد،
دوباره بلند میشود و با اقتدار میدرخشد.
دوباره از صفر شروع میکند، بی واهمه.
و نخل...
وقتی پسش زدیم، وقتی شاخه هایش را گرفتیم، وقتی سوزاندیمش؛
رفت که رفت...
دیگر برای همیشه ترکمان میکند،
و تا ابد محروم میمانیم از شاخه و سایه و ریشه اش.
میخواهم در جستجوی اهدافم ماه باشم،
و در دوستی هایم نخل.
- ۹۷/۰۵/۲۵